FAKE JUNGKOOK |PART ³💝💔|
همه ی وسایلامو جمع کردم وقتی از اتاقم بیرون رفتم شخصی دستمو کشید و برد داخل یه اتاق دیگه و گیرم انداخت بغل دیوار
_اونا دارن میان
+چی میگی کیا
_زامبیا
+چی
و بلند زد زیر خنده و یهو جدی شد
_فکر کردی من باهات شوخی دارم
+چی میزنی میای بیمارستان جونگکوک ولم کن
_اگر بزارم بری زامبیا میخورنت
+خدایا توبه
_جدی میگم حتی اسم دوتاشونم میدونم
+اوه جدی حالا کین
_یکیشون رادیکاس یکی دیگشونم جسیه اونا انقد زشتن که چی هرلحظه ممکنه بخورنت
+خدایاااا
از روم بردمش کنار و انداختم رو کاناپه ی تو اتاقش(چون دکتره اتاقش مجهز تره)و کنارش نشستم
اره مثل اینکه مسته
+لطفا وقتی مستی دیگه نیا بیمارستان
_جدی میگم حرفمو باورکن ا/ت
+بمن نگو ا/ت
_پس چی بگم بتویم بگم زامبی
+گگگگگ
بلندشدم و خواستم از اون اتاق تاریک و از دست اون الدنگ فرار کنم که دستمو گرفت
_ازت یه خواهش دارم
+چته
_نرو
این داستان ادامه دارد ...!؟
_اونا دارن میان
+چی میگی کیا
_زامبیا
+چی
و بلند زد زیر خنده و یهو جدی شد
_فکر کردی من باهات شوخی دارم
+چی میزنی میای بیمارستان جونگکوک ولم کن
_اگر بزارم بری زامبیا میخورنت
+خدایا توبه
_جدی میگم حتی اسم دوتاشونم میدونم
+اوه جدی حالا کین
_یکیشون رادیکاس یکی دیگشونم جسیه اونا انقد زشتن که چی هرلحظه ممکنه بخورنت
+خدایاااا
از روم بردمش کنار و انداختم رو کاناپه ی تو اتاقش(چون دکتره اتاقش مجهز تره)و کنارش نشستم
اره مثل اینکه مسته
+لطفا وقتی مستی دیگه نیا بیمارستان
_جدی میگم حرفمو باورکن ا/ت
+بمن نگو ا/ت
_پس چی بگم بتویم بگم زامبی
+گگگگگ
بلندشدم و خواستم از اون اتاق تاریک و از دست اون الدنگ فرار کنم که دستمو گرفت
_ازت یه خواهش دارم
+چته
_نرو
این داستان ادامه دارد ...!؟
۲۶.۰k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.